... همكاراي مامان
امروز صداهاي آشنا زياد مي شنيدم. صداهايي كه وقتي تو دل مامان بودم به گوشم خورده بود كه در مورد من صحبت مي كردن. اونا صداي همكاراي مامان بود كه ...
امروز صداهاي آشنا زياد مي شنيدم. صداهايي كه وقتي تو دل مامان بودم به گوشم خورده بود كه در مورد من صحبت مي كردن. اونا صداي همكاراي مامان بود كه براي من و مامان خيلي زحمت كشيدن و مي اومدن منو ببينن. مامان پارسا (خانم مرادي نيا) ، مامان آرتين (خانم دربندي) ، خانم حلمي ، خانم حسني ، خانم جعفري ، مامان پارسا و آوا (خانم يزدان پناه) ، خانم عطايي ، مامان فاطمه و ريحانه (خانم عسگري) ، خانم رحمتي ، خانم عليشاهي ، خانم سلطاني ، مامان طاها (خانم الهامي) ، خاله سيفي (كه صداش برام خيلي آشنا بود و منو ناز مي داد) و خاله ورزش كه از اول قدم رو با من بود.
همكاراي ديگه مامان هم اومدن ديدنم يا تلفن زدن. خانم رفعتي ،خانم اميني ، خانم سخندان ، مامان كيميا و ارشيا (خانم عاطفي) ، خانم سمايي ، خانم كاظمي ، خانم خسروچردي ، مامان حانيه و پرهام (خانم جوشقاني) ، خانم آسن ، مامان امير پويا و امير پارسا (خانم كبريايي) ، مامان رومينا (خانم حسن پور) ، خانم رحماني ، خانم موسوي ، خانم طهماسبي ، خانم ثابتي ، خانم ناظريان ، خانم آقايي ، خانم مددي ، خانم پورمند ، خانم بهادري و خيلي هاي ديگه كه با سبد گل و كادوي قشنگشون مامانو شرمنده كردن