سيده حسناسيده حسنا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

حسنا جون عزيز دل

... و من متولد شدم

1389/10/30 22:56
نویسنده : عزيز دل
1,268 بازدید
اشتراک گذاری

امروز پنج شنبه سي ام دي ماه 1389 به اذن خداوند متعال بدنيا آمدم

امروز صبح كه من بدنيا اومدم پنج شنبه سي ام دي ماه 1389 و هوا خيلي سرد اما آفتابي بود. صبح زود مامان و بابا ...

 

امروز پنج شنبه سي ام دي ماه 1389 به اذن خداوند متعال بدنيا آمدم

امروز صبح كه من بدنيا اومدم پنجشنبه سي ام ديماه 1389 و هوا خيلي سرد اما آفتابي بود.لبخندمامانم پرستار همون بيمارستاني كه من توش دنيا اومدم بود و دكتر مامانم و پرستاراي اونجا همه دوستاي مامانم هستن .قلب امروز صبح زود مامان و بابا و مامان جون(مامان مامانم) راهي بيمارستان باهنر شدن، همه دوستا و همكاراي مامانم جمع شده بودن و به مامان كمك ميكردن تا آماده بشه منتظربالاخره ساعت نزديكاي يكربع به 10 مامانو بردن توي اتاق عمل تمام اين مدت منم با مامان بودمچشمکيكي از همكاراي مامان كه من حالا بهش ميگم خاله مريم با مامان اومد توي اتاق عمل آخه خيلي منو دوست داشت و ميخواست اولين كسي باشه كه منو مي بينهدروغگوساعت 10و20 دقيقه خانم دكتر اميدوار مهربون منو از دل مامانم در آورد و بعد خاله ورزشنیشخندببخشيد خاله مريم منو گرفت و برد اتاق نوزادا و منو به بابا و مامان جون نشون داد اونجا بابا اين عكسو ازم گرفت.

خوشگلم نه! زبان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

محرم
21 اردیبهشت 90 7:51
خاله ورزش!!!!!!!!!!!!!!!
س.م.ف
21 اردیبهشت 90 16:20
نه


خاله مریم (معروف به خاله ورزش)
26 اردیبهشت 90 18:30
1- این عکس خیلی هنری گرفته شده اگه ریس بیمارستان ببینه میگه چاپ کنیم تو مجله بیمارستان 2- خاله ورزش اون روز از شدت خوشحالی و استرس نمیدونست چیکار کنه 3- خیلی خوشگلی فرشته مهربون
اعظم رحمانی
30 اردیبهشت 90 14:20
فرشته کوچولو خیلی نازی
خاله زهره
30 اردیبهشت 90 22:18
عزیزم من اونموقع نبودم ولی اره خیلی نازی مثل مامانت .