اينجا من دارم با صداي بلند مي خندم آخه... اينجا من دارم با صداي بلند مي خندم آخه ، مامانم مرتب نازم ميده و از خنديدنم ذوق كرده، منم گفتم جاشه يه ذره خودمو لوس كنم ...
از شمال براي خودم سوغاتي آوردم ... از شمال براي خودم سوغاتي آوردم و باهاشون عكس گرفتم كه شما هم ببينين، خيلي با سليقه ام ، نه؟!... اين جاي نيش پشه هم كه روي لپم مي بينين سوغات شماله!... ...
اينجا يه جنگل تاريخيه كه توي تپه هاي عباس آباد نزديك بهشهره... اينجا يه جنگل تاريخيه كه توي تپه هاي عباس آباد نزديك بهشهره، بالاي جنگل يه درياچه قشنگ هست ، وسطش يه ساختمون قديميه كه وقتي آب زياد باشه زير آب ميره و وقتي آب كم ميشه سرو كله اش پيدا ميشه. واقعا ديدنيه ...
آب تني توي يه حوض بزرگ كلي كيف داره ... آب تني توي يه حوض بزرگ كلي كيف داره، بزرگترا بهش دريا ميگن. شمال چه چيزاي قشنگي داره ها. شما هم بياين ببنين ...
من اصولا از بچه ها خوشم مياد حتي از بچه حيوونا ... من اصولا از بچه ها خوشم مياد حتي از بچه حيوونا ، اين بچه اسبه كه به من سواري داده رو بيشترم دوست دارم . خيلي نازه مگه نه؟ ...
اولين سفر به شمال را در شروع پنج ماهگي تجربه كردم ... اولين سفر به شمال را در شروع پنج ماهگي تجربه كردم كه با مامان و بابام و محمد علي (پسر عموم) و مامان و باباش رفتيم سمت گرگان ...
يه منظره از شمال كه نمونه اش را توي خونه مون نداشتيم همه جاش سبزه!... يه منظره از شمال كه نمونه اش را توي خونه مون نداشتيم همه جاش سبزه! هنوز بين راه شمال هستيم و منتظرم ببينم شمال ديگه چي داره؟!... ...